۱۳۸۹ خرداد ۲۸, جمعه

آخر پاييز Autumn latter

اگر به آخر پاييز فكر كرده اي و از آغاز فصل سرد خاطره ي شيرين داري و يا حضور تست در اين بي حضوري ما ، براي اين عكس شعر، نثرو يا طرح ادبي بنويسيد.
If you thought on autumn latter or you have a sweet memory from inception of cold season or your presence in to free omnipresence of us, write a poem, prose or a literary on this post.
Photo by Yemak

اگر می دانستی وقتی پائیز رسیده
اگر می دانستی که هوا کمی سرد شده
اگر می دانستی که چرا؟ برگ درختان می ریزه
اگر می دانستی که روی برگها راه رفتن چه حالتی به تو دست میدهد.
اگر می دانستی که برگ از زندگی اش خسته شده و به پائین می افتد
اگر می دانستی که چرا برگ ها یک روز رنگ های طلائی وزرد و نارنجی را چرا؟ به خود گرفته
اگر میدانستی که غروب پائیز دیدن داره
اگر می دانستی که پرستو ها کوچ می کنند و به جاهای دیگر می روند
اگر می دانستی که رسیدن فصل سرما برای پائیز و فصلش روز سخت است و با این حال اینقدر به آسانی نمی گفتی
خدا حافظ ای پائیز دوست داشنتی

سکینه

2 comments:

Sakina گفت...

اگر می دانستی وقتی پائیز رسیده
اگر می دانستی که هوا کمی سرد شده
اگر می دانستی که چرا؟ برگ درختان می ریزه
اگر می دانستی که روی برگها راه رفتن چه حالتی به تو دست میدهد.
اگر می دانستی که برگ از زندگی اش خسته شده و به پائین می افتد
اگر می دانستی که چرا برگ ها یک روز رنگ های طلائی و زرد و نارنجی را چرا؟ به خود گرفته
اگر میدانستی که غروب پائیز دیدن داره
اگر می دانستی که پرستو ها کوچ می کنند و به جاهای دیگر می روند
اگر می دانستی که رسیدن فصل سرما برای پائیز و فصلش روز سخت است و با این حال اینقدر به آسانی نمی گفتی
خدا حافظ ای پائیز دوست داشنتی

سکینه

ابراهیم امینی گفت...

من كه مردم زنده گي آمد سر گورم گريست
خاك سر برداشت از خود ، گفت اين ديوانه كيست؟

من كه مردم روي گور من گلي پژمرد،زرد

ديد روييدن در اين محدوده ها ديوانه گي است

وقت مردن بي سلام و بي وداع از من نرو

سعي كن پشت سرت را لحظه يي لطفن بايست

من كه مردم آسمان آبي تر از هر روز بود

مختصر مي شد محيط زيست در سيگار"zeest"

سهم من از خاك گور كوچكي حتا نبود

من كه مردم هيچ چيزي هيچ جايي هيج...نيست